ازتودلگیرم
از تو دلگيرم... از تو دلگيرم که تو بدترين شرايط تنهام گذاشتي...
از تو دلگيرم بابت دروغايي که بهم گفتي...
از تو دلگيرم بابت اينکه گفتي ميموني و نموندي...
از تو دلگيرم به خاطر فراموش کردن خاطراتمون...
از تو دلگيرم بابت نامرديات...
از تو دلگيرم به خاطر مهربونيات...
از تو دلگيرم به خاطر اميدايي که بهم ميدادي...
از تو دلگيرم بابت همه خوبيايي که بهم کردي...
حرفي براي گفتن نداريم...نه من ، نه تو...فقط يه جفت بغض نمناک راه گلومونو بسته...
ميدونم نسبت بهم بيتفاوت نيستي ولي...اين رسمش نبود بيوفا...
ياد شکلکايي که برام ميکشيدي افتادم...
واي که چقدر دلم لک زده دوباره برام يکشونو بفرستي...
اخيييييييي ياد قهرات افتادم...کاش لاقل بوديو قهر ميکردي اونوقت اين من بودم که راضيت ميکردم آشتي کني.... دلم غش ميره واسه خنده هات...يادته اولين بار کي خنديدي؟ههههه من که خوب يادمه...
کاش دوباره برام ميخنديدي...
راستش دلم گرفت از اين همه خوشي...اما الان دريغ از يک جرعه مهربوني... . . .
دوست دارم بدونم روزي که ميميرم اگه فهميدي ديگه نيستم خم به ابرو مياري يا نه...البته ميدونم ازين خبرا نيست...
اما منه ساده هنوز حرفايي رو که بهم زدي رو باور دارم...
حس ميکنم دوسم داري.....کاش
پيش نميومد و يک ديگه مهربون ميموندي...
اما من نميبخشمت بابت اشکايي که ريختم...
بابت شبايي که نخوابيدم...
بابت همه ي بدي هايي که کردي...
اما دلم نمياد...
ميگم که شايد هنوز دل سادم باورش نشده که تنهاش گذاشتي...
بيخيال فراموشش کن برو عشقم ديني بهم نداري...ازت گذشتم!
یاداونی...
یاد اونی که یه روزی
تو زندگیمون بود
بخیر...
وقتی رفتی
( تنظیم ، میکس ومسترینگ : سعیدزائری )

دانلود
saeed zayeri-vaghtii rafti
زندگی
اگه افتخار میدی ... چند قدمی باما راه بیا .. !!

سلام
تپش قلب می گیرم!
من دیگر کشش خدا حافظی ندارم
مرا ببخش
که جواب سلامت را نمی دهم!!

زندگی
کـــه مـــا رو در جـــــریان نمیــــــذاره!

اغوش
من خودم را در آغوش گرفته ام
نه چندان با لطافت
و نه چندان با محبت
اما وفادار وفادار

خیلی وقتا

خودم
مي بيني؟
فراموش كردنت محال ترين آلزايمر است.

حکایت من...
گاهی اوقات مجبوریم بپذیریم برخی ادمادرقلبمان باقی بمانند ن درزندگیمان . . . .

سکوت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
'سکـــــــــ ــــــوت' حرف قشنـــگی نبود

حرف بعضی.....
بس که حرفاشون عکس از آب در میاد!

نوشته های من...
اندیشه های ناتمامی از وجود تو بود،
تصویر تو زمینه ای شدبرای خلق عنصری باریک در تخیل بی جانم ...
آشکاربود که سرانجام هرآنچه خلق شد به ظرافت و زیبایی روح بی پایانت بود

خیلی وقتها..
اون وقت تازه یاد می گیری به خیلی ها بگی
'لطفا جلوتر نیا'

گاهی

کاش...
قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی:
بمان…
نه اینکه شانه بالا بیندازی ؛
و آرام بگویى:
هر طور راحتى …

تنهایی یعنی...
میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!
در ساحل کنار دریا ایستاده ای ,
هوای سرد ,
صدای موج
انتظار انتظار انتظار
... ... به خودت می آیی ,
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ,
نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
اسم این تنهایی است....
مرگ
آن زمان كه خبر مرگ مرا از كسی می شنوی
روی تو را كاشكی می دیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
و تکان دادن دستت که ، مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر را که عجیب , ' عاقبت مرد '
افسوس
کاش می دیدم
من به خود می گویم : چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا ،
آتش عشق تو خاکستر کرد ؟
خوشبحال
ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻧﺴﺒﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ!
ﮐﺎﺵ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﺪﻧﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺧﻠﻖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ؛
ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺮﮒ ﻭ ﺑﺎﺩ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ؟!
ﺩﺭ ﻫﻢ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ…
میبوسمت....
بهشت لبانت
ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻮﺱ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺍﺳﺖ
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﻫﻮﺱ ﭼﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﻣﯿﺰﻧﺪ
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ
ﺣﻮﺍﯼ ﺩﻟﻢ ﺁﺩﻡ ﺷﺪﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ . . .

میترسم
ﻛﺴــﻲ ﺑـــﻮﻱ ﺗﻨــﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻴــﺮﺩ
ﻧﻐﻤــﻪ ِ ﺩﻟـﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻨــﻮﺩ
ﻭ ﺗﻮ ﺧــﻮ ﺑﮕﯿــﺮﯼ ﺑﻪ ﻣـــﺂﻧـﺪﻧـﺶ !!!
ﭼـﻪ ﺍﺣﺴــﺂﺱ ِﺨـﻂ ﺧﻄــﯽ ﻭ ﻣﺒـﻬـﻤـ ﯾﺴـﺖ!
ﺍﯾــﻦ ﻋــﺂﺷﻘــﺂﻧـﻪ ﻫــﺂﯼ ﺣﺴــﻮﺩ ﻣــﻦ . . .
غمگين
בیـدۓ گـُفتـمْــ کـِـﮧ یــﮧ روز پَـر مــے کِـشے تـو هـوآґ
בیـدۓ گـُفتـمْــ ـ کـِـﮧ تـــُو هَـمـ ــ مـیـرـــۓ بــﮧ פֿـــاطـِــ‗__‗ـــــره هـآґَ
مـیـاב اوטּ روز کِــﮧ نِمےگـیـرــے سُـراغ اَز oــآ
_____________________________________________________________
اِمـروز کِــﮧ مُـحتـآج ِتـواَґَ جـاۓ تـــُو פֿـــالیـست
فَـرבا کِــﮧ میـایـے بــﮧ سُـراغـمــ ـ نـفَـسے نیسـت
مَـن مـآنـدِه اَґَ تـِـِـِـِنـهآ ــے تنـهـ ـا
بـآ غَـم ِتـُو

عطر......

این هواا اون هوای سابق نیست
اون که با بودنت مخالف بود، حالا با رفتنت موافق نیست
واسه چی اومدی که برگردی؟
برو اما جواب بده
سرخود اومدی ولی اینبار به منم حق انتخاب بده
یک روزعشقم.....
یک روز عشقت را دزدیدم
و برای اینكه جای مطمئنی داشته باشد
آن را در قلبم پنهان كردم
غافل از اینكه روزی برای پس گرفتن آن قلبم را خواهی
شكست....